به گزارش شهرآرانیوز، یکی از بزرگترین چالشهایی که در تئاتر فیزیکال در کشورمان داریم، چالش ارتباط با مخاطب است. به این دلیل که ما در تئاتر فیزیکال متأسفانه پیشینه تئاتری قدرتمندی نداریم. مثلا در تئاتر کلاسیک و سنتی و نمایشهای ایرانی مبتنی بر کلام و اجراهای تکگویی و دستگاههای آوازی، شکلهای مختلف اجرایی داریم؛ از نقالی و پردهخوانی و تعزیه گرفته تا روحوضی. اما هیچکدام از اینها تنه به تنه تئاتر فیزیکال نمیزنند.
همین مسئله باعث شده است پیشینه قوی نمایش فیزیکال ایرانی نداشته باشیم و به همین دلیل است که گروههای نمایشی را معمولا به سمت الگوپذیری از تئاترهای فیزیکال بینالمللی میبرد و، چون نمیتوانند به مسئله «ارتباط» با مخاطب بپردازند، آثارشان یا کپیهایی از برخی تئاترهای اروپایی، آمریکایی و شرقی مثل چین و ژاپن میشود یا شکلوشمایل خاصی میگیرد که نه مخاطب ایرانی میتواند با آن ارتباط برقرار کند و نه حتی کپی شکیل و خوبی از نمونه اصلی است.
ابتدا میخواهیم بررسی کنیم که این اثر چه میخواهد بگوید؟ این پرسش به ظاهر ساده کلیت برهان بهوجودآمدن این نمایش است. در اینجا ما با نمایشی طرف هستیم که میخواهد سودای انسانها در گستره زمان را نشان دهد. اینکه طغیان بشر در برابر پروردگار خودش و رسوخ شیطان در قالب طاغوت در بعضی از انسانهاست.
در اینجا سؤالی دیگر به وجود میآید که چرا ما اثری خلق نکنیم که خیلی ساده و روراست این مطلب را با داستانی ساده و عادی و با دیالوگ بیان کند؟ واقعا چه نیازی به نمایش فیزیکال اجرا کردن هست! اینهمه دکور و سالن و رفتوآمد و ترافیک و گریم و کارگردان و اینها برای چیست؟
بهنظرم خالق این نمایش دلیل آنکه ترجیح میدهد در غالب یک نمایش فیزیکال آن را بیان کند، این است که تأثیر
بیشتری بر مخاطبش بگذارد و بهگونهای با زبان هنر کاری کند که مخاطب بدون آنکه حوصلهاش سر برود، روی صندلی بنشیند و با دیدن نمایش بهصورت غیرمستقیم و ناخودآگاه یعنی بدون آنکه سعی کند درباره موضوع نمایش (هر چه میخواهد باشد) فکر کند، به مفهوم و اهمیت آن پی ببرد. در این صورت میتوان گفت که کارگردان در اجرای نمایش خود موفق بوده است.
«موطن» همه تلاشش را میکند که به این اصول پایبند بماند، اما در بیشتر زمانهای نمایش، این خط روایی را از دست داده است. یعنی تلاش میکند که مفهوم را منتقل کند، اما از این غافل میماند تماشاگری که در مقابلش نشسته است، مخاطبی عام و بدون پیشزمینه ذهنی است. پس در این انتقال شکست میخورد و مخاطب بهجای آنکه ذهنش مالامال از مفاهیم نمایشی باشد، سردرگم در پی کشف معانی حرکات فرم و سکوت بازیگران نمایش است. این ابهام در مخاطب سبب میشود که آن چیزی که بهخاطر آن این اثر را خلق کردهایم که کشف حقیقت جهان نمایش است، کارکردش را از دست بدهد و فاصله زیادی بین تماشاگر و نمایش ایجاد شود.
در بحث طراحی فرم حرکتی، هر حرکت بدن میتواند یک مفهوم خاص داشته باشد. در واقع هر عضوی از بدن باید
طوری به حرکت درآورده شود که آن حرکت، بار معنایی نمایشی در ذهن مخاطب ایجاد کند. هیچ حرکتی نباید صرفا مکانیکی و ازسربازکنی انجام شود و کوچکترین حرکات هم باید توجیه نمایشی داشته باشد. به این اصل معتقدم که هر حرکت را میتوان به سه شکل توجیه کرد؛ با نشاندادن، با عملکردن یا با یک اتفاق درونی. کارگردان در اینگونه آثار باید بازیگر را به آن احساس سرشارشدن و سرریزکردن و جاریشدن که در یک حرکت درست وجود دارد، برساند، بدون آنکه بدنش مزاحمتی برای آن بازیگر ایجاد کند. به همین دلایل، یکی دیگر از معضلات نمایش، طراحی نادرست حرکات فرم و به اجرا در آمدن آن توسط بازیگران است. با اینکه بازیگران همه توان خود را از ابتدا تا انتها به کار میگیرند، طراحیهای نادرست حرکتی و هدایت ناصحیح کارگردان به این اثر لطمهای بزرگ وارد کرده است. این مشکل در بهکارگیری آکسسوار صحنه، میزانسنها و استفاده از رنگ و نور نیز به چشم میخورد.
با این اوصاف، مخاطب مفهومی از طراحی صحنه مثل نقاشی انتهای صحنه و آینهای را که پشت آن به کار گرفته شده است، کشف نمیکند و پس از پایان نمایش با انبوهی از سؤالات در ذهنش مواجه میشود که هیچ توجیهی برای آن ندارد. این بدان معنا نیست که باید هر مخاطب برداشت خاص خودش را از نمایش داشته باشد، که اگر کارگردان با این توجیه دست به طراحیهایش زده است، دچار اشتباهی بزرگ شده است. در تئاتر فرم باید یک مفهوم کلی ثابت شکل بگیرد و کارگردان آنقدر تبحر، دانش و آگاهی نسبت به آن داشته باشد که بتواند با طراحی حرکات، آن مفهوم را به بهترین شکل پیش روی مخاطبش بگذارد. در این نمایش چالشهای بزرگی نسبت به این فرم و محتوا وجود دارد.
میخواهم این بررسی را با این جمله به پایان ببرم که «موطن» درست است که در اولین اثر کارگردانش در ساخت مفهوم مدنظرش قدرتمند ظاهر نمیشود، اما دستبردن به ساخت چنین اثری با این ساختار نمایشی ریسکی بزرگ میطلبد که شاید هر کارگردان باتجربهای هم جرئت ساخت آن را نداشته باشد، چه برسد به اینکه این نمایش اولین اثر آن کارگردان باشد. به همین دلیل است که مهسا ستودهنژاد را بهدلیل جسارتش در خلق این نمایش، میستایم و امیدوارم کارهای بعدی او با موفقیت بیشتری همراه باشد.
امیر عبداللهی
عضو کانون منتقدان انجمن هنرهای نمایشی خراسان رضوی